- سائل آقاجانی (ءِ)
تخلص محمد سعید مشهور به آقاجانی است که سالها پدر بر پدر ضابط و صاحب اختیار دو بلوک قیر و کارزین از توابعفیروزآباد فارس بوده اند و او تا آخر عمر این مقام را داشته است. علاقه مندی بادب و ادیبان او را وادار کرد که انجام امور آن بلوک را به برادر کهتر خویش واگذارد و خود بیشتر اوقات را در شیراز با شعرا و ظرفا بسر برد. مردی خلیق و مهربان و سخی الطبع و چرب زبان بوده و بشاعری در زمان خویش شهرت یافته و بسال 1225 هجری قمری درگذشته است. دیوان سائل در حدود هفت هزار بیت دارد و مشتمل بر قصائدی در توحید و نعت و مدائح حضرت علی و پادشاه عصر فتحعلیشاه و فتحعلی خان ملک الشعرا (صبا) و غزلیات و قطعات و ترکیب بندها و رباعیات و یک مثنوی در شکایت از زمان است. از اشعار اوست:
از ساکنان میکده، کی سرزند کین کسی
صاف است دل با عالمی، رندان دردآشام را.
#
رفتیم رفته رفته ز کویش بدین امید
کآید کسی ز جانب او در قفای ما.
#
کردش بمن چو رام زغم جان سپرد غیر
تا بود چرخ گردش ازین خوبتر نکرد.
#
زلفت هزار حلقه و هر حلقه صد کمند
در هر کمند او دل آزاده ای ببند
جز خال چون سپند تو بر روی آتشین
ساکن ندیده بر سر آتش کسی سپند.
#
بغیری مهربان، با ما بکینی
چرا با او چنان، با ما چنینی
فتد در خرمن عمر من آتش
چو بینم خرمنت را خوشه چینی
هر آنکو صورت خوب ترا دید
بصورت آفرین کرد آفرینی.
(مجمع الفصحاء ج 2 ص 182) (فهرست کتاب خانه مجلس شورای ملی، ابن یوسف شیرازی، ج 3 ص 293)
از ساکنان میکده، کی سرزند کین کسی
صاف است دل با عالمی، رندان دردآشام را.
#
رفتیم رفته رفته ز کویش بدین امید
کآید کسی ز جانب او در قفای ما.
#
کردش بمن چو رام زغم جان سپرد غیر
تا بود چرخ گردش ازین خوبتر نکرد.
#
زلفت هزار حلقه و هر حلقه صد کمند
در هر کمند او دل آزاده ای ببند
جز خال چون سپند تو بر روی آتشین
ساکن ندیده بر سر آتش کسی سپند.
#
بغیری مهربان، با ما بکینی
چرا با او چنان، با ما چنینی
فتد در خرمن عمر من آتش
چو بینم خرمنت را خوشه چینی
هر آنکو صورت خوب ترا دید
بصورت آفرین کرد آفرینی.
(مجمع الفصحاء ج 2 ص 182) (فهرست کتاب خانه مجلس شورای ملی، ابن یوسف شیرازی، ج 3 ص 293)
